ای فسانه! مرا آرزو نیست
که بچینندم و دوست دارند
زادهی کوهم، آوردهی ابر،
به که بر سبزه ام واگذارند
با بهاری که هستم در آغوش
کس نخواهم زند بر دلم دست،
که دلم آشیان کسی هست
ز آشیانم اگر حاصلی نیست،
من بر آنم کز آن حاصلی هست،
این شعر خیلی کوتاست ولی خیلی بزرگه.نمی دنم چی بگم.
برفی سنگین نشست...
درختی زیبا شد
درختی شکست
سلام
مطلب زیبایی بود
راستی اگه نشد مهم نیست لازم نیست توزحمت بیافتی
همین تبادل لینک کافیه
راستش بقیه ی بچه های گروهمون میگن لوگوی تو خیلی بزرگ سمت راست وبلاگ رو گنده کرده به خاطر همین شاید لوگوی شما رو هم من ورداشتم
البته فعلا مقاومت کردم
گروه ما ۴ نفری !
امیدوارم وبلاگت روز به روز زیباتر بشه
باشه
بازم به ما سر بزن
تا بعد
سلام
خسته نباشی
خوبی علی جان
ممنون که به کلبه ی حقیرانه من سر زدی
خوشحالم کردی
بازم بیا پیشم
ممنون
راستی این شعرت هم حسابی بهاری و عاشقانه ست
موفق باشی
تا بعد.....
سلام.چه خوب بالاخره یکی دلش برا من تنگ شد!! ولی فکر می کنم اشتباهی شده؟!! یا حافظه من ضعیف شده ؟!!ولی خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم.خیلی ارام بخشه مخصوصا اهنگش. شما هم موفق باشی ای علی:)