چه بی تابانه می خواهمت
ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری !
چه بی تابانه تو را طلب می کنم !
بر پشت سمندی
گویی
نوزین
که قرارش نیست .
و فاصله
تجربه ئی بیهوده است .
بوی پیرهنت
این جا
و اکنون .
کوه ها در فاصله
سردند .
دست
در کوچه و بستر
حضور مانوس دست تو را می جوید
و به راه اندیشیدن
یاس را
رج می زند .
بی نجوای انگشتانت
فقط .
و جهان از هر سلامی خالی است .
شاملو
سلام
خوبین؟
به به
خیلی قشنگ بود هم شعر و هم عکس
راستی من اول
آخ جون
مجیدمو مراقبش باش
باشه؟
مرسی
موفق باشی