شبی آرام چون دریا بی جنبش
سکون ساکت سنگین سرد شب
مرا در قعر این گرداب بی پایاب می گیرد
دو چشم خسته ام را خواب می گیرد
من اما دیگر از هر خواب بیزارم
حرامم باد خواب و راحت و شادی
حرامم باد آسایش
من امشب باز بیدارم
میان خواب و بیداری
دلم خیلی تنگه برات. . . . . . .
سلاااااااااام
خوبی؟! سایه اتون سنگین شده ! مهم نیست اما ! چون من کار خودم و می کنم
موفق باشی و به همه ی أرؤوهای قشنطت برسی
تا بعد