سلام
می بخشید که من این هفته درگیر کارای مادر بودم از بیمارستان گرفته تا دکتر عکس و ...
به اینترنتم دسترسی نداشتم.من اگه شماره گذاشتم قصدم دیدن نبود تاکید کردم سوء تفاهم نشه.به خاطر مشکلی که برام پیش اومده
می خواستم بایه دختر مشکلم رو مطرح کنم شاید بتونه کمکم کنه.من هیچ وقت به نگین خیانت نمی کنم
شایر فراموشش کنم و بعد ...
فکرش هم عذابم میده
نمی دونم شاید چه شکلی باشی ولی باید چهره مهربونی داشته باشی
چهره ای که هر کس شاید نتونه بفهمه که ظاهر اون شخص هیچ وقت خبر نمیده از سر درونش
شاید این جوری شایدم نمی دونم آخه من که زیاد نمیشناسمت بیشتر بگو از خودت
این روزا برام روزایی بدیه
می دونی به اوج رسیده تاریکی نمی دونم کی می خواد سحربشه به سحر راضیم حتی اگه طولانی بشه
خسته شدم اساسی
دیشب داشتم به نگین فکر می کردم
داغونه افکار مزخرفی شده بودم که یه ماشین وانت از کنارمون رد شد
یه چشم افتاد به پشتش که نوشته بود
عشق یعنی طاق ابروی حسین
به حدی این جمله بهم شک داد که بغض کردم نزدیک بود گریم بگیره
آخه من امام حسین رو خیلی دوست دارم چند تا حال اساسی بهم داده
نوکرشم.
خوب چه ازین شاخه به اون شاخه پریدم
ولی هر مدلی که نیگاه می کنم به این وضعیت زندگیم فقط میگم
خدا کجایی بیا دیگه بسمه تمومش کن
آخه چرا اینجوری شد؟
ببخشید نا شکری نمی کنم غلط کردم
هرچی خودت صلاح بدونی
فقط اگه میشه من نگینو می خوام چیز کن یه کاری بکن
خدا نذرا دارم کمک کن بتونم ادا کنم
بیشتر بنویس از خودت
بابا بیخیال قصه
این قدر قصه نخور پیر میشیا
اون وقت رو دست مامانت میمونی باید ترشیت بندازه
یه سری هم به وبلاگ من بزن
خوشحال میشم
زیبا بود لذت بردم قالبت رو عوض کنی جالتر میشه هرطور دوس داری....
بهم سر بزن
سلام. دلم تنگ شده بود برات.امیدوارم حال مادرت بهتر بشه
این روزا برای همه دعا می کنم تا اون ها هم برای من دعا کنن
اصلا منظور من خیانت تو به نگین خانوم نبود هرگز..
منظورم شرایطی هست که من در اون هستم.کاش اصلا
نمی نوشتم تا تو هم ناراحت نشی و اینکه خداحافظ.