۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

مبارکه........................................

سلام  ممنون

خوشحالم که اینقدر خوبه

و تو هم اینجوری که بنظر میاد موافقی

واسه اینکه میگی زود جوش

هیچ کس شخصیت ۱۰۰٪ ایده آل نداره

و اینکه با تو و تویه موقعیت های متفاوت چه جوری رفتار کنه مهمه

به نظر من هر آدمی چند شخصیت داره

یه شخصیت رفتارش  با خانوادشه

یه شخصیت با دوستو آشنا و فامیل

یه شخصیت هم با همسر خودش

شاید بین شخصیت ها زیاد اختلافی نباشه

ولی کلیات رو جزییات می سازه

تو یه لحظه و یه موقعیت کوچکترین عکس العمل می تونه آدمو خیلی خوشحال یا بر عکس ناراحت

کنه

به نظر من اگه می تونی حداقل یه مدتی زیر نظر خانواده ها با هم ارتباط داشته باشین

با حرف دیگران جلو نرو و چشماتو بازه باز کن

امیدوارم که موفق باشی

و اگه خداخواست که زندگیه تازه ای رو شروع کنی با آرامشو آسایش همراه باشه

برات دعا می کنم که طعم تلخ شکست رو هیچ وقت نچشی

یا علی




نظرات 5 + ارسال نظر
مینا جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:01 ب.ظ

سلام.خوبی؟چرا دیر جواب می دی؟
حرفات رو قبول دارم.تو برام مثل یه برادری هستی که هیچ وقت
نداشتم.طعم تلخ شکست رو یه بار چشیدم.دلم نمی خواد
دوباره اتفاق بیفته...
راستی نگفتم اسمش میلاد.
می دونی فقط یه حسی دارم هنوز چشم انتظارم و فکر میکنم
اونی رو که یه زمون می خواستم برمیگرده...

شاپکده جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:07 ب.ظ http://www.shopkadeh.com/?cat=62

100 فیلم جدید سال 2008 و 2009 به همراه زیرنویس فارسی با کیفیتی بالا و بدون هیچ دخل و تصرفی !!!
در سبک های : اکشن ، درام ، عاشقانه ، کمدی ، تخیلی و .....

برای کسب اطلاعات بیشتر به ادرس http://www.shopkadeh.com/?cat=62 مراجعه کنید.

موفق باشید.

مینا شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:43 ب.ظ

به میلاد قضیه گذشته رو گفتم خیلی خوب برخورد کرد.دیروز رفته بودیم بیرون با هم.بهم گفت که اگر واقعا می تونم گذشته
رو فراموش کنم این قضیه ادامه پیدا کنه و اگر نمی تونم ...
گفتم باید فکر کنم.نشستیم روی جدول کنار خیابون .به آسمون
نگاه کرد وگفت:
ستاره های اسمونم رو می چینم
تا سنگفرش عبور نا مطمین تو کنم
به خدا خیلی دوست دارم مینا.
نمی دونستم چی بگم فقط بی اختیار گریه می کردم .ماشین
گرفت و هیچ کدوم حرفی نزدیم خواست اشکام رو با دستش
پاک کنه که گفت یادم نبود هنوز بهم محرم نیستیم.
اون لحظه یاد شعر تو افتاده بودم:((عبوری نا مطمین))

مینا شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ب.ظ

به میلاد قضیه گذشته رو گفتم خیلی خوب برخورد کرد.دیروز رفته بودیم بیرون با هم.بهم گفت که اگر واقعا می تونم گذشته
رو فراموش کنم این قضیه ادامه پیدا کنه و اگر نمی تونم ...
گفتم باید فکر کنم.نشستیم روی جدول کنار خیابون .به آسمون
نگاه کرد وگفت:
ستاره های اسمونم رو می چینم
تا سنگفرش عبور نا مطمین تو کنم
به خدا خیلی دوست دارم مینا.
نمی دونستم چی بگم فقط بی اختیار گریه می کردم .ماشین
گرفت و هیچ کدوم حرفی نزدیم خواست اشکام رو با دستش
پاک کنه که گفت یادم نبود هنوز بهم محرم نیستیم.
اون لحظه یاد شعر تو افتاده بودم:((عبوری نا مطمین))

مینا شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 ب.ظ

هرچی سعی کردم نمی شد نظر بزارم. می نوبسه امکان درج
نظر وجود نداره.چرا؟؟؟
مجبور شدم تیکه تیکه نظر بزارم.
برام بیشتر بنویس دوست خوبم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد