۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

اگر گناه از بنده زشت است ، عفو از سوی  توکه زیباست خدا

نظرات 3 + ارسال نظر
مینا شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:43 ب.ظ

در دیار ناکامیها ، گرچه باد هوای گلهای بهاری را با خود دارد و گرچه خاک زبان یکرنگی و صداقت است و گرچه آسمان پاک وگسترده است. اما در هر کدام جای خالی امید پیداست، به کجا میتوان گریخت؟ روزی اینهمه را در عنصر امید خلاصه کرده بودم اما، نمی دانم کدام اسیدی عنصر مرا در خود حل کرد ، و بدنبال آن بازمانده های وجودم، در ظرف هستی ،خالی از شکل و تعلق شد.می خواهم با این دیار وداع کنم. در این دنیایی که همه طلوع و غروبش با زبان غم سوگ امید را یادآور است.چه جای ماندن؟ و در دیاری که خاکش از آتش ناکامی سوزان چه پای رفتن؟اینجا نفس هایم دم آتشین است! در اینجا با همه پیوندها و آشنایان، باز هم تنهایم.دردی دارم که حتی بیکرانی کویر تاب تحملش را ندارد، می خواهم بگریزم و به جای بروم که پوزخند زهر آلود مردمان را نبینم و در دل تنهایی ، در یک عصر غمگین و ماتم زا با همه چیز وداع کنم.دل من طوطی بازرگانی است که از طوطیان آزاد هندوستان راه رهایی می جوید. جز قفس ندیده است.اما شنیده است حکایت پرواز را . حس به اوج رسیدن را حس رسیدن را همه را در یکنظر دیده است.آرزومیکند ، اما فقط آرزو...بیچاره من که عمری تنها به امید رهایی ، چشم به روزنی دوختم که پس از گشوده شدن دانستم نور ، از شعله ی جهنم ناکامی است!
اما دیگر نه!نمی خواهم اینطور زندگی کنم.از اطرافیانم متنفرم.نمی دانم که اصلا احساسی هم دارند یا نه...تنهایی رو یه زمانی دوست داشتم .هنوزم دوست دارم
اما نه به معنی واقعیش.خیلی مسخره است ازم می خوان یه زندگی مشترک تشکیل بدم.آخ کاش میتونستی حداقل حسی رو که دارم بفهمی علی.چقدر حس بدیه .کاش میفهمیدی و میشدی مرهم قلب داغون من .سخته نفس کشیدن .اما نمی خوام برگردم به گذشته...کمک می خوام ،اول از خدا بعد از تو....چیکار کنم ....چه طور این فکر و خیال های نابود کننده ،واقعا نابود کننده رو از خودم دور کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یاسمنگولا یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:28 ب.ظ http://yasmangoolabad.blogsky.com

دروووووووووووووووووووود
خوبی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مدتها بود نبودم حالا که اومدم نظری رو که مدتها ژیش گذاشته بودی خوندم
گفته بودی مدتها بود مرده بودی
ابا ای ول ... یعنی الان داری از اون دنیا نظر میزاری؟ چه باحال فکر نمیکردم خط اینترنت به اون دنیا هم رسیده باشه
حالا تو کدوم بندی؟ بهشت یا جهنم .... اگه بهشتی سلام ما رو به امام برسون ..(شوخی) اگه جهنمی که چه بهتر ... برو کنسرت هایده و مهستی ... حوری موری چی؟ شنیدم بهشت حوری داره باقلوا... تک خوری نکنی ...

از شوخی گذشته ... این همه مدت نبودم چقدر نوشتی ....
نمی دونم بگم برات خوشحالم یا ناراحت
اما فقط می تونم بگم یه پایان تلخ بهتر از یه تلخیه بی پایانه

هونیا . مهران یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:34 ب.ظ http://biya2kaf.blogfa.com

سلام ممنون که لینک کردی
منم مینکیدمت
خوش باشی
بای بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد