۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

چه توان کرد................................

 ۲کبوتر بودند هر دو هم ناله هم ،پر گشودند به صحرای بزرگ شاد

 تا دامن دشت لحظه ای چند گذشت ،نغمه خواندند وروی هر شاخه

  نشستند .

  پریدند به شوق نوک منقار به هم مالیدند ناگه از سینه کوه بانک تیری

  به همه دشت نشست رشته خوب چمن را بگسست،۲کبوتر بال در بال

  به هم غلتیدند پر شکسته به هم مالیدن .

  لحظه آخر دیدار رسید دیده در دیده هم یک صدا نالیدن ۲کبوتر غم خود را

   به وداعی گفتند .

  لحظه ای چند گذشت هر دو در خون خفتند ناگهان نغمه گرمی ناله بر آورد

 زکوه ای خدا لحظه شادی چه کم است زندگی دشت غم است

 چه توان کرد در این دشت غریب که غم وشادی به هم است اشک من

 می گوید عمر ما آه دم است

         ای خدا لحظه شادی چه کم است .