هیچ رنجی
عذابم نمی دهد
جانی دارم ، رها
در پس پشت این تن میرا
در تکاپوی ساختن وجودی ماناتر
که نه تبرش در هم شکند
نه شمشیرش فرو افکند ...
دو پاره تنی مرا باید
یکی بند ، دیگری در پرواز
از آشیانه اش عقاب
ساده تر از دست تو
دست بر آسمان
نمی یازد
جز تو هیچکس
خصم تو نیست
اسارت تو به دست توست ،
آزادی نیز ...