من شیشه دلتنگی دلهای غمینم
ای کاش که دست تو بکوبد به زمینم
یک روز به فردوسم و یک روز به دوزخ
نیمی همه از کفرم و نیمی همه دینم
یک تکه دل خون مرا قاب گرفته ست
گلدان ترک خورده ایوان گلینم
بوی تو شبی یک دم از این کوچه گذشته ستعمری ست که شب تا به سحر کوچه نشینم تا چند در این کوچه بن بست بخوانم
یا چشم بچرخانم و دیوار ببینم
کی می رسی از ره که به تکرار قدومت
در راه تو صد طاقچه آیینه بچینم
هوهو زن و کشکول به دوش از پس دیوار
در حسرت دیدار تو آواره ترینم
اگه بگم وبلاگت قشنگه ناراحت میشن...شعر زیبایی بود.موفق باشید
سلام .بسیارمطالبتان جالب ودیدنی بود.
لطفا اگه میشه وبلاگ منو بانام عاشقانه دروبلاگ خودت قراربده .
به ماهم سربزن.
قربان شما مرتضیwww.mmmazad.blogsky.com
سلام وب قشنگی داری
یه سری هم به ما بزن
نماز روزهاتون قبول درگاه حق
موفق باشی
لطفاعکس هاتون را زیادکنید