۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

ولنتاین؟! ..................................

سلام

خیلی وقت بود که آپ نکرده بودم.

راستی در مورد ولنتاین چی می دونین اگه نمی دونیین اینجا 

اگر به ایرانی بودنمان افتخار و عمل کنیم و خود و فرهنگمان را باور داشته باشیم

از بیگانه بی نیاز خواهیم شد ما می توانیم همه چیز حتی فرهنگ خود را به خارج از مرزهای ایران صادر کنیم .

 جشن گل ۲۹بهمن ماه جایگزین ولنتاین

----->جشن مژدگیران این جشن که گاهی در کتب به نامهای مرد گیران ،مزد گیران و مژدگیران و یا جشن گل نیز نامیده شده. در روز اسپندارمزد* در ماه اسفند برگزار می شده که بنا به گاه شمار پیشین زردشتی روز پنجم از آغاز اسفند و بنا به تقویم امروزین روز بیست ونهم از بهمن می شود . در این روز که روز بزرگداشت ایزد اسپندارمزد یا همان فرشته نگهبان زنان است .زمام امور به دست زنان می افتاده و گاه دیده می شده که حتی شاه نیز در معیت زنان خود در انظار عمومی ظاهر می شده .در این روز زنان به خواستگاری مرد دلخواه خود می رفتند و از او تقاضای ازدواج می کردند (وای چه خوب بوده) و مردان به همسر و یا معشوق خود هدیه و گل اهدا می کردند به نحوی می توان این جشن را جشن عاشقان نامید

                                                                                                                                                                   منبع

حالا پس تبریک نمی گم تا ۲۹ بهمن که روزه عاشقان خودمونه

       می‌ستاییم این زمین را، می‌ستاییم آن آسمان را،
      می‌ستاییم روان‌های جانوران سودمند را،
     می ستاییم روان‌های مردان پیرو راستی را،
       می‌ستاییم روان‌های زنان پیرو راستی را،
       در هر سرزمینی که زاده شده باشند،
          مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی کوشیده‌اند،
          می‌کوشند و خواهند کوشید
               (اوستا - فروردین یشت - بند 153 و 154)

 

 

سریال مزخرف...........................

با سلام

نظر شما در مورد سریال نرگس چیه؟
نظر من اینه که 75 میلیون ایرانی رو فاتحه اعصابشونو می خونه و
 دیگه مثل اینه که یکی بخواد بهت حرفی بزنه ولی هی تفره بره
از آخر بعد یه ساعت چر تو پرت.بهت بگه حرفه مهمی نبود.
اونجاست که به قول رضا مارمولک(فیلم مارمولک) باید خواهر مادرشونو رو بهم پیوند داد

مثلا یه جاش اینکه باید 75 میلیون جمیت منظر یه تصمیم احمقانه ی نسرین باشن که وقتی نرگسو می بینه
بره پیشش یا نه که بازم زده حال میزنه هو یه مقدار به خر بودنه خودشو سر کار بودن ملت  توی دلش می خنده
در یه کلام شورشو در آوردن

1ساعت زودتر...........................

1ساعت زودتر...
مردی دیروقت، خسته و عصبانی از سر کار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود.
- بابا ! یک سوال از شما بپرسم؟
- بله حتماً. دو تا سوال بپرس؟
- بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول می گیرید؟
مرد با عصبانیت پاسخ داد : « این به تو ربطی نداره. چرا چنین سوالی می پرسی؟ »
- فقط می خواهم بدانم. بگویید برای هر ساعت کار چقدر پول می گیرید؟
- اگر باید بدانی می گویم. 20 دلار.
- پسر کوچک در حالی که سرش پایین بود، آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت : « می شود لطفا 10 دلار به من قرض بدهید؟»
مرد بیشتر عصبانی شد و گفت :‌« اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال فقط این بود که پولی برای خرید اسباب بازی از من بگیری، سریع به اتاقت برو و فکر کن که چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه ای وقت ندارم. »
پسر کوچک آرام به اتاقش رفت و در را بست.
مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد.
بعد از حدود یک ساعت مرد آرامتر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی خشن رفتار کرده است. شاید واقعا او به 10 دلار برای خرید چیزی نیاز داشته است. بخصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش پول درخواست کند.
مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد.
- خواب هستی پسرم؟
- نه پدر بیدارم.
- من فکر کردم پاید با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و ناراتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این هم 10 دلاری که خواسته بودی.
پسر کوچولو نشست خندید و فریاد زد : « متشکرم بابا » بعد دستش را زیر بالشش برد و از آن زیر چند اسکناس مچاله بیرون آورد.
مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته دوباره عصبانی شد و گفت :‌« با اینکه خودت پول داشتی چرا دوباره تقاضای پئل کردی ؟ »
بعد به پدرش گفت : « برای اینکه پولم کافی نبود، ولی الان هست. حالا من 20 دلار دارم. آیا می توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ چون دوست دارم با شما شام بخورم ...