۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

آرزوی......


در غریبی ناله ها کردم کسی یادم نکرد

آرزوی مرگ کردم مرگ شادم نکرد


آنقدر


آنقدر از زندگی دلتنگم و دلگیرم

که روز مرگ خود را عاشقانه جشن می گیرم




گرفتار

                                                                            
 
وقتی که دستای باد
قفس مرغ گرفتار شکست
شوق پرواز نداشت
وقتی که چلچله ها
خبر فصل بهار میدادند
عشق آغاز نداشت
دیگه آسمون براش
فرقی با قفس نداشت
واسه پرواز بلند
تو پرش هوس نداشت
شوق پرواز توی ابرا سوی جنگلای دور
دیگه رفته از خیال اون پرنده ی صبور
اما لحظه ای رسید
لحظه ی پریدن و رها شدن
میون بیم و امید
لحظه ای که پنجره
بغض دیوار شکست
بغض آسمون سخت
میون چشاش نشست
مرغ خسته پر کشیدو افق روشن دید
تو هوای تازه ی دشت
به ستاره ها رسید                              
لحظه ای پاک و بزرگ
دل به دریا زد و رفت
با یه پرواز بلند
تن به صحرا زد و رفت
رفت......................................

و قلب

روزی ماه دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبائی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادریست
روزی که دیگر درهای خانه را نمی بندند
قفل
افسانه ئی ست
و قلب
برای زنده گی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف
زنده گی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم
روزی که هر لب ترانه ئی ست
تا کم ترین سرود
بوسه باشد
روزی که تو بیائی برای همیشه بیائی
و مهربانی با زیبائی یکسان شود
روزی که ما دوباره کبوترهایمان را دانه بریزیم....
و من آن روز را انتظار می کشم
حتا روزی
که دیگر نباشم.