۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگه به این راحتی می خواستی خداحافظی کنی نباید اصلا می نوشتی

این خداحافظی بیشتر ناراحتم کرد

یاد ایام......................................

سلام
می بخشید که من این هفته درگیر کارای مادر بودم از بیمارستان گرفته تا دکتر عکس و ...
به اینترنتم دسترسی نداشتم.من اگه شماره گذاشتم قصدم دیدن نبود تاکید کردم سوء تفاهم نشه.به خاطر مشکلی که برام پیش اومده
می خواستم بایه دختر مشکلم رو مطرح کنم شاید بتونه کمکم کنه.من هیچ وقت به نگین خیانت نمی کنم
شایر فراموشش کنم و بعد ...
فکرش هم عذابم میده
نمی دونم شاید چه شکلی باشی ولی باید چهره مهربونی داشته باشی
چهره ای که هر کس شاید نتونه بفهمه که ظاهر اون شخص هیچ وقت خبر نمیده از سر درونش
شاید این جوری شایدم نمی دونم آخه من که زیاد نمیشناسمت بیشتر بگو از خودت 


این روزا برام روزایی بدیه
می دونی به اوج رسیده تاریکی نمی دونم کی می خواد سحربشه به سحر راضیم حتی اگه طولانی بشه
خسته شدم اساسی
دیشب داشتم به نگین فکر می کردم
داغونه افکار مزخرفی شده بودم که یه ماشین وانت از کنارمون رد شد
یه چشم افتاد به پشتش که نوشته بود
عشق یعنی طاق ابروی حسین
به حدی این جمله بهم شک داد که بغض کردم نزدیک بود گریم بگیره
آخه من امام حسین رو خیلی دوست دارم چند تا حال اساسی بهم داده
نوکرشم.
خوب چه ازین شاخه به اون شاخه پریدم
ولی هر مدلی که نیگاه می کنم به این وضعیت زندگیم فقط میگم
خدا کجایی بیا دیگه بسمه تمومش کن
آخه چرا اینجوری شد؟
ببخشید نا شکری نمی کنم غلط کردم
هرچی خودت صلاح بدونی
فقط اگه میشه من نگینو می خوام چیز کن یه کاری بکن
خدا نذرا دارم کمک کن بتونم ادا کنم
بیشتر بنویس از خودت

خط سفید کنار جاده .......................

همه در خواب بودند، 

جز ماه که به ستاره هایش می خندید و
روزگار که از حال دل من می پرسید، 

وراه که منتظرم بود.
درختان تماشایم می کردند 

     و خط سفید کنار جاده دم از رفاقت می زد.
ای کاش با من بودی  

و تاریکی را می دیدی که چقدر با محبت بود  

و غم را می دیدی که سرافکنده  در کنارم می آمد، 

و زندگی
آن شب چه سخت می گذشت. 

   درسینه ی تنگم نفس سنگینی می کرد، 

دستهایم می لرزید و بغض گلویم را می فشرد، 

 

                                               همه در خواب بودند... 

 

 

 

 

 

 انگار کنار جاده خط کشیدم که بمانم

درد قلب من. درد نامردیه مهربون   

روی علی کلیک کن (فقط سوء تفاهم نشه)

..............................................

سلام 

منو می بخشی نمی دونم چرا اینقدر زود اومدیو موندیو هسیتو اعتماد کردم شاید درد مشترک داریم.قلبم درد میگیره گاه گاهیم خیلی شدید میشه اونقدر که کوچکترین کارام برام مشکل میشه.من ۴شنبه تهران هستم.برای درمون مادر.آخ گفتم مادر .داغ دلم تازه شد. اگه دیر اومدم  

راستش نمی دونم چی بگم  

 

من عاشق بودم یا نبودم ،دوست داشتم یا نداشتم ،اما چه کسی رو... 

چرا؟ 

روزها برام روزها میگذره و راستی چرا نوشتنم به یه پسر ۲۳ ساله نمی خوره؟شاید چون اردیبهشتیم و کلی احساس زیادی  

نمی دونم این روزا فقط می گم نمی دونم.ساده ترین جوابیه که دارم بعد اینهمه سئوال 

پراکنده شده هم خودم و هم افکارم. 

توی کامنتت نوشته بودی من اینجا و تو اونجا فاصله زیاد ولی دلا نزدیک.باورت میشه من عکس اینو تجربه کردم؟ 

ولی تو راست میگی این باید باشه که نیست هیچ وقت.اگه من با تو با من از اینجاهو اونجا اینقد نزدیکیم بازم می گم پدرت بسوزه عشق که خاکستر کردی دل آدمارو بعضیا رو هم سنگ  

گاهی تو خیابونای این شهری که همه میگن شهره غمه راه می رفتم لذت انتظاری رو داشتم که شاید نگین رو ببینم این روزا دردی تو سینم دارم که درد دلتنگی نیست درد بی وفاییه 

درد بی لیاقتیه.آخ دوباره درد گرفت 

راستی دروغی همه ی این عشقا چرته 

آمدیت انسنیت وفا عشق موش و گربه پلنگ صورتی خاکستری سیاه  روزهای جمعه ساعت ۲ برنامه ی کودک و نو جوان و جوان و میانسال کهنسال و پیر و پاتال  و و و  سه نقطه 

 بیخیال دری وری خیلی گفتم 

ای بابا دری وری نگم چی بگم ؟ 

چشماتو به درد آوردم مسافر 

راستی اینهمه گفتم(نوشتم)نگفتی  ،اما چه کسی رو...  

خوش به حالت که نمیدونی  وای به حالم که می دونم 

من ۲۳ سال دارم فارغ التحصیل رشته تکنولژی نساجی از دانشگاه شریف آزاد بیرجند  

نمی دونی چرت و پرت نوشتن چه صفایی داره 

 

امشب الکی خوشم ولی خیلی خرابم(چه تناقض مزخرفی) 

اولین کامنت نوشته بودی تنهایی خدا ... 

اگه بگم خدا رو حس کردم کنارم تو زیر زمینیه خونمون باورت میشه؟ 

الانم اینجاست کنار جفتمون 

خیلی مخلصیم خدا  

خدا خودش رو اینجور جاها منظورم موقعیت ها خودش رو نشون میده 

یعنی هست ولی  ماها حواسمون نیست 

Ao گنده اودما

بیخیال ساعت نزدیک 2 شده باید برم بخوابم که فرداهوارتا کار دارم.ظهرم را میوفتم مشهدبا مادر پس فردا صبحم با هو هو چی چی  میام تهران  

تهرانو دوست دارم ولی مشهد رو فقط امام رضا شو دوست دارم. 

راستی تو این هفته شاید زود نتونم بیام  ولی سعی خودمو می کنم که بیام و بخونم کامنتاتو 

یه جمله دیگه بگم بعد خافظ 

 

                                چه آرزو ها که نمیرد