۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

۞ به انتظار دیدنت ........................

سخترین لحظات ، زمانیست که بدونی بیهوده انتظار می کشی

گلی برای تو

ساعت نزدیکای ۳ صبح

دلم ..................
                                        یه عالمه حرف






گل سرخ: عشق آتشین مرا بپذیر.

گل غنچه: برای نخستین بار  قلبم بخاطر تو لرزید.

گل میخک: قلبم را به تو تقدیم میکنم.

گل محمدی: تورا از صمیم قلب دوست دارم.

گل بنفشه: همیشه به یادم باش.

گل عباسی: تومایه امید وسرچشمه ارزوهای من هستی.

گل شعمدانی: عشق لازمه زندگیست وبدون عشق نمی توان زندگی کرد.

گل سوری: عزیزم با من مهربانتر از گذشته باش.

گل شیپوری: به تو اطمینان می دهم که جنجال حسودان در عشق ما اثری نخواهدداشت.

گل یاس: ازمن نخواه که جز راستی سخن گویم که من شیفته تو هستم.

گل ناز: ناز ودلبرجامه ایست که به قامت تودوخته اند.

گل رازیانه: هرچنددر کنارم نیستی ولی نگاهت در تنهایی نگاهم مونس من است.

گل لاله: تو که دل منوغم زده می خواهی این من و این دل دردمند من.

گل اطلسی: نمی دونم منو دوست داری یا نه.

گل ساعتی: درواپسین دم زندگی خوشبختی تو را می خواهم.

گل مریم: به پاک دامنی تو درود می فرستم.

گل سفید: میسوزم و میسازم.

گل تاج خروس: از دوریت سر گردان هستم.

گل شب بو: درشب مهتاب رویت را می بوسم.

گل کامیلیا: فداکاری در راه عشق خوشبختی می اورد.

گل همیشه بهار: عشق توبرای همیشه در قلب من است.

گل لادن:
                                    گاهی از من یادکن.

تولد

متولد شدم از آب، در شبی از هجوم شاپرکهایی که به سوراخ لانه می رفتند
زندگی کردم؛ در حبابی ، به نازکی حباب ِ ماهی ها
و به خلوت ِ قناری
با دیدنت ، حباب شکست
و دوباره آبی شدم تا مرا با خود
از مردابها به ابرها ببری




گلدان ترک خورده



من شیشه دلتنگی دلهای غمینم
ای کاش که دست تو بکوبد به زمینم
یک روز به فردوسم و یک روز به دوزخ
نیمی همه از کفرم و نیمی همه دینم
یک تکه دل خون مرا قاب گرفته ست
گلدان ترک خورده ایوان گلینم
بوی تو شبی یک دم از این کوچه گذشته ست
عمری ست که شب تا به سحر کوچه نشینم
تا چند در این کوچه بن بست بخوانم
یا چشم بچرخانم و دیوار ببینم
کی می رسی از ره که به تکرار قدومت
در راه تو صد طاقچه آیینه بچینم
هوهو زن و کشکول به دوش از پس دیوار
در حسرت دیدار تو آواره ترینم

آزادی ، اسارت


 

هیچ رنجی

عذابم نمی دهد

جانی دارم ، رها

در پس پشت این تن میرا

در تکاپوی ساختن وجودی ماناتر

که نه تبرش در هم شکند

نه شمشیرش فرو افکند ...

دو پاره تنی مرا باید

یکی بند ، دیگری در پرواز

از آشیانه اش عقاب

ساده تر از دست تو

دست بر آسمان

نمی یازد

جز تو هیچکس

خصم تو نیست

اسارت تو به دست توست ،

آزادی نیز ...