-
..............................................
شنبه 6 آذرماه سال 1389 20:48
kheilikharabam.poche pocham mazerat ke naiomdam.keyboard farsy nadare majbor shodam en benevisam vaghan sharmandam say mikonam azn be babd zod zod biam omadi baram comment bezar kheli khoshal shodam ke cmnt gozashte bodi bezar hala ke omadam iekam harf ke bezanam midoni dasht yadam miraft kam kam dashtam faramosh...
-
غزاله........................................
پنجشنبه 22 مهرماه سال 1389 16:03
سلام قصه ی منو نگین به سر رسید غصه ی منم به آخر رسید نگین روزای سختیو در پیش خواهد داشت اینو که میگم من از خدا نخواستم بلکه خودش خواست خودش خواست که بره و رفت به قول دوستم پرید ولی امید وارم وقتی پرید و رفت یه جای دیگه بشینه گربه همسایه با زبون نرمو چربش گولش نزنه(برعکس) اشتباهیو که من کردم نکن گور پدر این دنیا با...
-
متن نامه یک پسر ۹ ساله به دختر همسایه
یکشنبه 18 مهرماه سال 1389 14:35
-
غزاله.......................................
یکشنبه 18 مهرماه سال 1389 14:32
کجاییییی؟مرسی که شعر نوشته بودی
-
اشکان.......................................
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 14:48
روزگاریست شیطان فریاد میزند انسان پیدا کنید سجده میکنم
-
چه توان کرد................................
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 15:39
۲کبوتر بودند هر دو هم ناله هم ،پر گشودند به صحرای بزرگ شاد تا دامن دشت لحظه ای چند گذشت ،نغمه خواندند وروی هر شاخه نشستند . پریدند به شوق نوک منقار به هم مالیدند ناگه از سینه کوه بانک تیری به همه دشت نشست رشته خوب چمن را بگسست،۲کبوتر بال در بال به هم غلتیدند پر شکسته به هم مالیدن . لحظه آخر دیدار رسید دیده در دیده هم...
-
.............................................
یکشنبه 28 شهریورماه سال 1389 11:00
نگین با رفتنت خیلی تنهام کردی
-
زن ها .......................................
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 05:10
از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود. شش روز می گذشت …. فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد: چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟ خداوند پاسخ داد:دستور کار او را دیده ای ؟ او باید کاملا” قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد. باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند. باید دامنی داشته باشد که همزمان...
-
دوباره صبح شد ولی فرقی نمیکنه.......
پنجشنبه 25 شهریورماه سال 1389 08:16
اینقد وضعیتم بهم ریخته که هر ۴۸ ساعت یه بار می خوابم الانم ۲۴ ساعت دوم داره تمام میشه می خوام برم بیرون ولی پای راستم بی حس شده یا از دیسک کمرمه یا نمی دنونم کم خون بودم رفتم خون دادم حالا همش سر گیجه دارم من چقد حالم خوبه دوستان با عرض معذرت نمی تونم دیگه بنویسم قلبم خودشو خر کرده می خواستم بنویسم خیلی دلم گرفته ولی...
-
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 19:03
؟؟؟؟؟؟؟ ؟ ؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟ ؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
تسلیت.....................................
چهارشنبه 10 شهریورماه سال 1389 14:25
شهادت امیرالمونین علی علیه السلام بر تمام شیعیان تسلیت باد متاسفانه خواهر یکی از دوستای صمیمیم که حدود یه ماه پیش تصادف کرده بود که پسر کوچولوشو هم در همون حادثه از دست داده بود شب ۱۹ رمضان به دیار باقی شتافت روحش شاد تنها کاری که از دستم بر میامد مرتضی جان دعا کردن بود حالا که رفتن هم خدا به شما و خانوادت صبر بده و...
-
.............................................
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 16:37
سلام کجا بودی؟ نگین هنوز از دستم ناراحته نمیدونم چیکار کنم که متوجه شه که اشتباهامو فهمیدم هر روز که میگذره بیشتر دلتنگش میشم کمکم کن
-
شب قدر....................................
یکشنبه 7 شهریورماه سال 1389 19:28
خدایا دوباره تا امسال نگهم داشتی ممنونم ازت خودت شاهد بودی که خیلی تلاش کردم تا به نگین برسم تا بهم برسیم خدایا کمکم کن تا به نگین بفهمونم که چقدر عوض شدم امشب تمام تلاشمو می کنم که به صدام گوش کنی تا جوابمو بدی امشب از همه التماس دعا دارم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 09:12
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خلاصم کن خدایا بسمه خدایا التماس میکنم ای خدااااااااااااااااا خدایا نمیتونم حتی یه کلمه باهاش حرف بزنم خدایا تو بهش بگو اونی شدم که می خواد خدا خواهش میکنم فقط یه فرصت دیگه بهم بده فقط همین یه بار بخدا ۱ بار فقط خدا با توام چرا صدامو...
-
تولد بلاگم مبارک............................
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 03:45
تولد ۵ سالگی وبلاگمه دلم گرفت با نگین شروع کردم و این روزا تنهام تنها دلم برای روزای با نگین بودن تنگ شده
-
.............................................
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 11:26
ok
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 03:07
یه ایمل بذار تا برات ایمل بزنم
-
..............................................
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 01:25
باید باهات حرف بزنم میترسم برم جلو بعد طوری حرف بزنم که نارحتش کنم هیچ دختری درورو برم نیست دخترا بیشتر همدیگرو میفهمن کمکم میکنی؟ منتظرم
-
دلتنگی های نا تمام.......................
سهشنبه 5 مردادماه سال 1389 06:40
سلام ساعت ۶:۳۰ صبح هر کی ندونه فکر میکنه پسر خوبی شدمو زود بیدار شدم از شنبه هفته ی پیش تا الان ۱۵ یا ۱۶ ساعت خوابیدم مثل جنازه متحرک شدم حس میکنم دارم تمام میشم زیر چشام گود افتاده چشمام مثل خون شده. تا شنبه کار میکردم ولی این ۲ ۳ روز ... نگین دیدمش شدم روح سرگردون امروزم که عید دیشب شهرمون شلوغ پلوغ همه جا چراغونی...
-
غزاله........................................
پنجشنبه 31 تیرماه سال 1389 00:14
از میان همه دار و ندارم که به یغما بردی بر لب طاقچه سرد و سیاه دل من جعبه کهنه دلتنگی ها ....مانده هنوز کاش برگردی و آن را ببری تو که با خود دل بی طاقت مارو بردی ! شایدم نه ....او خود پشت سرت راهی شد و من از خود پرسم ....دل که در سینه ی من نیست چرا ...جعبه ی کهنه ی دلتنگی تو با من بیدل باقی ست ؟! کاش برمیگشتی و دلم...
-
باز...........................................
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 00:45
سلام خوش بحالت که رفتی حرم منم یه ۱۰ روز پیش اونجا بودم عقد پسر خالم بود ه هیچ کی نمیتئنم بگم خیلی وقتا میومدم میدیدم خبری نیست باور کن اینقد دلم تنها شده که نگو گاهی به این فکر می کنم که با کسی دوست شم ولی من که۲۵ سال سنم شده و اولش نگین بوده بذار اگه آخرش نگین نبود کسه دیگه هم نباشه راستی گفته بودی که کامنت هات...
-
۱۳ تیر.......................................
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 01:35
۱۳ تیر تولد نگین بود فقط اومدم به عنوان یک دوست قدیمی بهش تبریک بگم تولد مبارک
-
ای خدا......................................
پنجشنبه 3 تیرماه سال 1389 00:23
چرا هیچ خبری نیسسسسسسسسسسسسسسسسسسسست؟
-
بازهم دلتنگی..............................
دوشنبه 3 خردادماه سال 1389 23:06
سلام غزاله منم دلم می خواد برم مشهد.چرا چی شد؟ یکی فلوت میزنه که تو گریه میکنی یکی گریه میکنه یکی دیگه فلوت می زنه دنیا همش عذاب دنیا امتحانه دنیا یه رنگین کمونه توی تاریکی باید بخوای تا ببینیش من هنوز هم ندیدم تنهایی هر روز بیشتر باهام عجین میشه گاهی با خدام گاهی بی خدا گاهی تنهام گاهی خیلی تنها تازگیا یه تهمتی هم...
-
دلتنگی......................................
دوشنبه 3 خردادماه سال 1389 22:54
دارم از تنهایی خفه مشم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 23:36
سلام به بی معرفتی چند وقته معروف شدم کارت معافیتم اومد.حالا در به در دنبال کار میگردم ازین یه رنگی ازین روزمرگی خسته شدم از نگین هم خیلی بی خبرم کلا تنهام گاهی با دوستام گاهی دوباره تنهام حالم خوبه روزی که واسه معافیم رفتم چند مدل عکس گرفتم فکر می کردم که خیلی هم اگه دکتر بهم لطف کنه میگه معاف از رزم ولی وقتی رفتم...
-
سال نو مبارک..............................
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 00:25
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال امسالم تموم شد ای دل تنها دوباره تکرارو تکرار شبها تا بوده این بوده دل تنها سال نوت مبارک ای دل تنها میدونم تنهایی میدونم دلتنگی میدونم نازکم تحمل کن زندگی امیده سایه ی تردیده سرنوشت این بوده گله کمتر کن سلام سال نو مبارک تا...
-
..............................................
جمعه 21 اسفندماه سال 1388 22:01
سلام خدمت دوستای عزیزم می بخشید فقط اومدم سر زدم بعد میام کلی حرف دارم یا علی
-
نمیدونم....................................
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1388 00:19
یه دوست؟؟؟؟؟؟؟ چشم هایم به شکوفایی عشق تو می خواند کاش میدانستی عشق من معجزه نیست عشق من رنگ حقیقت دارد اشک هایم به تمنای نگاه تو فقط میبارد کاش میدانستی دختری هست که احساس تو را می فهمد دختری از تب عشق تو دلش میگیرد دختری از غمت امشب به خدا میمیرد کاش میدانستی تو فقط مال منی تو فقط مال همین قلب پر احساس منی شب من با...
-
...................علی......................
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 18:11
سلام یه مدتی هست که آن نمیشم بخاطر کارای خدمته که هنوزم مشخص نیست که می خواد چه جوابی برام بیاد.نه گرفتارم نه بیکار اصلا نمیفهمم چه جوری داره زمان میگذره... نگین هم مثل همیشه جداییم گاهی صداشو میشنوم بدجوری مشکلاتش زیاد شده بعد یه سال و اندی جدایی هر روز انتظار داشتن یه روز خوب آرزومه ولی انگار نه انگار چند وقت پیش...