-
.......
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1384 10:53
.... ............... .......... ................... .................. .... ..............
-
انسان
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1384 11:15
ای انسان تو آویخته میان یک لبخند و یک اشکی...........
-
دوستت.....
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1384 11:09
هیچکس نمی تونه به دلش یاد بده که نشکنه ولی من به دلم یاد دادم که اگه شکست لبه ی تیزش دست اونیو که شکست نبره .....
-
آرزوی......
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1384 11:04
در غریبی ناله ها کردم کسی یادم نکرد آرزوی مرگ کردم مرگ شادم نکرد
-
آنقدر
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1384 14:11
آنقدر از زندگی دلتنگم و دلگیرم که روز مرگ خود را عاشقانه جشن می گیرم
-
گرفتار
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1384 13:59
وقتی که دستای باد قفس مرغ گرفتار شکست شوق پرواز نداشت وقتی که چلچله ها خبر فصل بهار میدادند عشق آغاز نداشت دیگه آسمون براش فرقی با قفس نداشت واسه پرواز بلند تو پرش هوس نداشت شوق پرواز توی ابرا سوی جنگلای دور دیگه رفته از خیال اون پرنده ی صبور اما لحظه ای رسید لحظه ی پریدن و رها شدن میون بیم و امید لحظه ای که پنجره بغض...
-
و قلب
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1384 12:07
روزی ماه دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبائی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادریست روزی که دیگر درهای خانه را نمی بندند قفل افسانه ئی ست و قلب برای زنده گی بس است. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی روزی که آهنگ هر...
-
آیا زندگی !!!!!!
جمعه 11 شهریورماه سال 1384 11:09
در نیست راه نیست شب نیست ماه نیست نه روز و نه آفتاب ما بیرون زمان ایستاده ایم با دشنه تلخی در گرده های مان هیچ کس با هیچ کس سخن نمیگوید که خاموشی به هزار زبان در سخن است درمرده گان خویش نظر می بندیم با طرح خنده ئی و نوبت خود را انتظار می کشیم بی هیچ خنده ئی!
-
لحظه.........
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1384 12:43
لحظه دیدار نزدیک است لحظه دیدار نزدیک است لحظه دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام مستم باز می لرزد دلم دستم آبرویم را مریزی دل لحظه دیدار نزدیک است
-
خداوندا !!!
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1384 14:51
خداوندا !!! تو از آرزوهای من باخبری !!! آرزوهایی که فقط در قالب اندیشه های جوانی من قرار دارد. و تنها تو می دانی و بس !! آرزوهای دوران باصداقت نوجوانی آرزوهای من ساده اند آرزوهای من پاکند آرزوهای من برای من عزیزند آرزوهای من ؛ برای من ؛ خیلی بزرگند؛ ولی برای دیگران شاید ناچیز و حتی مسخره باشند!!! خداوندا ! از تو مثل...
-
مادر
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1384 14:39
مادر..... وقتیکه من بزرگ شدم، شاید معمار شوم آنگاه تمامی جهان را همچون بامی بر فراز دستان تو ستون خواهم کرد وقتیکه من بزرگ شدم، شاید پزشک شوم آنگاه با عطر تو نوشدارویی خواهم ساخت بر تمام دردهای جهان و آنگاه به سلامتی شان با لب های تو بر گونه های شادی تمام کودکان جهان بوسه خواهم زد وقتیکه من بزرگ شدم، شاید یک روز با...
-
گلی برای تو.............
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1384 13:13
یه شاخه گل واسه یه گل ...............
-
زندگی
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1384 13:04
زندگی یعنی چه؟ زندگی یعنی دیده بر دنیای خالی گشوده و اولین لحظه های حیات را با گریه آغازیدن، از جویبار جان مادر شیر نوشیدن. زندگی یعنی پا گرفتن، افتادن وبرخاستن، حرکت کردن در یک نقطه نماندن، ساده ترین کلمه را آموختن ، واژه زندگی را فرا گرفتن ، سخن دل را به گوش دلنوازآن رساندن. زندگی یعنی بر لب جویبار لحظه ها نشستن ،...
-
با تو.......
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1384 16:57
زندگی می رود و خاطره ها می مانند . خاطره ها میروند و ما می مانیم . ما می رویم و جاده ها می مانند . خوشا با تو ماندن ، خوشا با تو رفتن.......................
-
عشق
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1384 14:40
به انتظار روزی خواهم نشست که صلابت دستانت فاتح خود باختگی ام باشند... ای نفس های زلال آب! به انتظار روزی خواهم نشست که در ژرفای قلب تو عشق را به پایکوبی هزاران هزار گل سرخ ببرم...
-
امید
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1384 14:27
درهای امید بر رخم بسته است بگشای خدایا که گشاینده تویی....
-
یاد
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1384 14:23
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد.....
-
دشت بی لاله
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1384 13:58
شب بود و خورشید گرم شهر در انتظار بی مرزی در گودالی از سکوت خفته بود صدای کوچه تنها در زمزمه جویبار جاری بود و تولد صدا شاید از دور می آمد آنقدر در انتظار تو نشستم که پرنده در دستهایم آشیانه زد آنقدر در انتظار تو نشستم که پیچک همیسایه در من پیچید و بر شانه ام گل کرد طلوع در قلب من در این دشت بی لاله چه غمگین...
-
گل مریم
شنبه 5 شهریورماه سال 1384 15:34
باد سرد خزانی گلبرگهای گل مریم را به آهستگی تکان داد . مریم ناله کنان خبر دوری خود را همراه باد خزانی به گوش بلبل شیدا ، آن عاشق مهجور فرستاد . پرنده زیبا با دل کوچک و پر طپش خود ، جسم نحیف و بی رمقش را به مریم رساند و ناله و زاری آغاز کرد : ای جفا پیشه این چه وقت دوری کردن است ؟؟؟ من چگونه درد هجران تو را تحمل کنم...
-
بوی غریب
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1384 11:57
هنوز هم عطر تو را دارد بوسه هایم حک شده بر نرمی مخمل سیاه تبم فرو می نشیند از خنکای آبی نگین دلم می لرزد از لغزش سپیدی زنجیر بر سینه ام مست می شوم از بوی غریب تو می میرم از تو.....
-
عشق
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1384 12:35
عشق، سرطان دوست داشتن است. عشق، عقد دائمی ما با غربت است. عشق، شماره تلفنی است که سالها بدنبال آن می گردیم. عشق، آمپول ب کمپلکس معرفت است. عشق، اتوبانی است که تا ته ابدیت می رود. عشق، آسانسور حیات بشر است. وای بحال کسی که توی این آسانسور گیر کند. عشق، قند متافیزیکی است که در دل آدم آب می شود. عشق، شب نامزدی ما با...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 مردادماه سال 1384 12:08
الان داریم با هم chat mikonim
-
زندگی
یکشنبه 30 مردادماه سال 1384 11:08
روی خاک ایستاده ام با تنم که مثل ساقه گیاه باد و افتاب را میمکد که زندگی کند زندگی با تو.......................
-
غمی غمناک...
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 22:51
غمی غمناک... شب سردی است و من افسرده. راه دوری است,و پایی خسته. تیرگی هست و چراغی مرده. می کنم,تنها,از جاده عبور: دور ماندند ز من آدم ها. سایه ای از سر دیوار گذشت, غمی افزود مرا بر غم ها. فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی. نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر,سحر نزدیک است. هر دم این...
-
ترانه
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 22:51
ترانه عشق را سر دادم تا به گوش تو برسد! حقیقیت عشق را باور کردم که دلتنگ دوری تو نشوم ! اما امروز دلتنگ تر از همیشه فراق تو را بیشتر احساس کردم... هر چه از عشق سخن گفتی به یاد آوردم و هر چه از مهر برایم خواندی به زبان آوردم ! اما.... اما آنگاه که به نام تو رسیدم زبانم قاصر گشت از اینکه نامت را برایم زمزمه کند ... پیام...
-
گلی برای تو
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 02:39
ساعت نزدیکای ۳ صبح دلم .................. یه عالمه حرف گل سرخ : عشق آتشین مرا بپذیر. گل غنچه : برای نخستین بار قلبم بخاطر تو لرزید. گل میخک : قلبم را به تو تقدیم میکنم. گل محمدی : تورا از صمیم قلب دوست دارم. گل بنفشه : همیشه به یادم باش. گل عباسی : تومایه امید وسرچشمه ارزوهای من هستی. گل شعمدانی : عشق لازمه زندگیست...
-
تولد
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 12:33
متولد شدم از آب، در شبی از هجوم شاپرکهایی که به سوراخ لانه می رفتند زندگی کردم؛ در حبابی ، به نازکی حباب ِ ماهی ها و به خلوت ِ قناری با دیدنت ، حباب شکست و دوباره آبی شدم تا مرا با خود از مردابها به ابرها ببری
-
گلدان ترک خورده
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 00:52
من شیشه دلتنگی دلهای غمینم ای کاش که دست تو بکوبد به زمینم یک روز به فردوسم و یک روز به دوزخ نیمی همه از کفرم و نیمی همه دینم یک تکه دل خون مرا قاب گرفته ست گلدان ترک خورده ایوان گلینم بوی تو شبی یک دم از این کوچه گذشته ست عمری ست که شب تا به سحر کوچه نشینم تا چند در این کوچه بن بست بخوانم یا چشم بچرخانم و دیوار ببینم...
-
آزادی ، اسارت
سهشنبه 25 مردادماه سال 1384 12:48
هیچ رنجی عذابم نمی دهد جانی دارم ، رها در پس پشت این تن میرا در تکاپوی ساختن وجودی ماناتر که نه تبرش در هم شکند نه شمشیرش فرو افکند ... دو پاره تنی مرا باید یکی بند ، دیگری در پرواز از آشیانه اش عقاب ساده تر از دست تو دست بر آسمان نمی یازد جز تو هیچکس خصم تو نیست اسارت تو به دست توست ، آزادی نیز ...
-
و باز هم دوری
سهشنبه 25 مردادماه سال 1384 10:32
باران می بارد امشب گرید به حالم کو ه ودرو ؛دشت از این جدایی می نالد از غم این دل دمادم فردا کجایی ســــــــــــــــــــــــــــفر بخیر مسافــــر من گریه نکن به خاطــــــــــــــر مـــــــــــــــــن باران می بارد امشب دلــــم غم دارد امشب آرام جان خســــــــته ره می سپارد امشب در نگاهت مانده چشمم شاید از فکر سفر بر...