-
نمی دونم...........................
سهشنبه 15 آذرماه سال 1384 11:59
سلام چند وقتیه که ننوشتم . کاش می شد از این نردبون رفت بالا ولی نه من نمی خوام برم ........
-
poem of love
جمعه 4 آذرماه سال 1384 13:17
-
امتحان....................
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1384 16:50
فردا روزه مهمیه واسش خدایا کمکش کن
-
سیه چشم................................
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1384 09:16
سیه چشمی به کار عشق استاد درس محبت یاد می داد مرا از یاد برد آخر ولی من به جز او عالمی را بردم از یاد
-
سفر..............................
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1384 09:05
وقتی بارون می باره به تعداد قطراتی که میتونی تو مشتت بگیری منو دوست داشته باش و به تعدادی که نمی تونی بگیری دوستت دارم برو به سلامت. می دونم به اون چیزی که می خوای می رسی و بر می گردی
-
سفر...................
دوشنبه 30 آبانماه سال 1384 21:01
باید از سفر بنویسم از رفتن و نبودن اتفاق این روزها تو هیا هوی رفتن تو شوق رفتن من سرشار از دلهره من لبریز از دلواپسی بدرقه تو غصه ی قلبم بدرقه تو حسرت نگاهم تو را به سفر سپردم تو را به راه سپردم همسفر مهتاب ...رهگذر جاده زمان یک رویای در به در شده گمشده ای در کو چه های ارزو مسافری دل خسته از سفر سفری بی همسفر دوباره...
-
دستهایت را دوست دارم...............................
جمعه 27 آبانماه سال 1384 17:39
زندگی شاید ریسمانی است که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد زندگی شاید آن لحظه مسدودی ست که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد آه ... سهم من این است سهم من این است سهم من آسمانی است که آویختن پرده ای آن را از من می گیرد سهم من پایین رفتن از یک پله متروک است و در اندوه صدایی جان دادن که به من می گوید :...
-
بیا با هم عوض کنیم ................................
سهشنبه 24 آبانماه سال 1384 11:43
بیا با هم عوض کنیم جای دلامونو یه بار تا من بشم یه تیکه سنگ تا تو بشی عاشق زار یه شب با چشم دل من عشقو تماشا بکنی خودت رو هر جوری شده تو دله من جا بکنی تا تو دچار من بشی لحظه شمار من بشی خواب و حرومت بکنم صید شکار من بشی برام یه بازیچه بشی بشم تمومه زندگیت تا پشت سر بخندم به سادگی و بچگیت این در و اون در بزنی واسه به...
-
ندانستم...........................
سهشنبه 24 آبانماه سال 1384 10:20
از پرنده آسمان پرسیدم عشق چیست؟ پاسخم داد رهایی از جغد شب پرسیدم به من گفت : تنهایی از گل سرخ پرسیدم گفت: نمیدانم و اگر از من بپرسی، خواهم گفت احساس بین من و تو و تو چه میگویی؟؟؟ ندانستم... ندانستم که من کیستم... ولی دانستم تو کی هستی... ندانستم که عاشق کیست... ولی دانستم عشق چیست... احساس نکردم شب روز میگذرد... ولی...
-
اگه دلم ......................................
دوشنبه 23 آبانماه سال 1384 22:11
اگه دلم تنگ میشه خیلی برات منو ببخش اگه نگام گم میشه تو شهر چشات منو ببخش منو ببخش اگه شبا ستاره ها رو میشمرم اگه همش پیش همه بهت میگم دوست دارم منو ببخش اگه برات سبد سبد گل می چینم منو ببخش اگه شبا فقط تورو خواب می بینم منو ببخش اگه تورو میسپرمت دست خدا اگه پیش غریبه ها به جای تو میگم شما منو ببخش اگه واسه چشمای تو...
-
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.....................
یکشنبه 22 آبانماه سال 1384 23:16
-
عاشق..................................
یکشنبه 22 آبانماه سال 1384 23:07
عاشق تو که باشم زندگی با تو چه سادست
-
تنهایی ..................................
جمعه 20 آبانماه سال 1384 13:35
سلام تنهایی رو می خوام اگه بشه با این شعر بگم در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم . بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد . و خاصیت عشق این است . کسی نیست ٬ بیا زندگی را بدزدیم ٬ آن وقت میان دو دیدار قسمت کنیم . بیا با هم از حالت...
-
چی بگم..........
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1384 22:45
-
جز من و تو......................
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1384 22:38
امروز حال عجیبی دارم شور دیگری نوای دیگری امروز همه اون چیزهائی که نشانه قشنگ عشق دارند میخواهم تقدیم تو کنم همه زیبائیهای دنیا را همه خوبیها دنیا را و هر آنچه که رنگ عشق دارد بیقرارم کن مرا به مرز بی خبری ببر اونجا که جز من و تو نشان دیگری نباشد به اونجائی که ساحل عشق دارد جز من و تو کسی نباشد عشق را با تمام پاکی و...
-
بارون..........................
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1384 11:25
سلام صبح قشنگ بود و آسمون ابری با چشمانی اشکبار آره اولین روزی که بارون میاد آدم یه حسّه دیگه داره.
-
روئیا.............
دوشنبه 16 آبانماه سال 1384 12:07
-
قاصدک.....................
دوشنبه 16 آبانماه سال 1384 12:03
می دانی قرارم کجاست؟ بگو آنکه می پندارم به من نزدیک تر از خویش است کیست؟ نشانش را و نامش را نمیدانم همین اندازه میدانم که او دنیایی از مهر است ولی یکجا نمی ماند گمانم از من و از ما گریزان است راستی اگر روزی تو او را دیدی از نزدیک بگو فلانی بیقرارت بود نه، راستش را نگو بگو دیوانه ای دیدی که شبها بر حلال ماه دراز میکشد...
-
پاییز............
دوشنبه 16 آبانماه سال 1384 11:48
باز پائیز است .... باز این دل از غمی دیرینه لبریز است !!! باز میلرزد به خود سر شاخه های بید سرگردان باز میریزد فرو بر چهره ام باران باز رنجورم خداوندا پریشانم باز میبینم که بی تابانه گریانم باز پائیز است باز این دنیا غم انگیز است باز پائیز است وهنگام جدائیها ....
-
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟...............
یکشنبه 15 آبانماه سال 1384 10:48
کاش آرزو مال من بود
-
امشب شب توست...........................
یکشنبه 15 آبانماه سال 1384 10:33
امشب شب توست.. شمع آورده ام برایت شمعدانت کو؟ گل نرگس و همیشه بهار کاشته ام برایت گلدانت کو؟ ستاره چیده ام برایت آسمانت کو؟ بوسه آوردم برایت چشمهایت کو؟ شعر دوخته ام برایت گوشهء پرده نقره ای اتاقت را باد می خواندش برایت باز کن پنجره را...
-
نمی دانی که لبخندت تداعی می کند ....................
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1384 17:27
نمی دانی که لبخندت تداعی می کند ، لبخند یاس و شاپرک ها را ! و دستانت تداعی می کند ، دستان سبز و مهربان و پاک پیچک را ! و می خواهم بدانی من ، بدون آفتاب گرم چشمانت ، غروبی تلخ خواهم داشت ......
-
یا علی..............................
دوشنبه 2 آبانماه سال 1384 21:09
بسم الرب علی دلامون شکسته یا علی زبونامون بسته یا علی چشامون همه به راه تو مردای خسته یا علی بس که بلنده دستامن سوی خدای آسمون نقش خدا رو دستامون حالا نشسته یا علی دلامون شکسته یا علی زبونامون بسته یا علی چشامون همه به راه تو مردای خسته یا علی در زور خونه بسته قد مردا شکسته دیگه هو نکشد مرد کشد آه پر از درد درد بس که...
-
دوستتدارم...........................
دوشنبه 2 آبانماه سال 1384 13:32
دوستتدارمدوس تت دا رم دو ست تد ارمدوستتدارمدوستتدارمدوس تت دا رم دو ست تد ار مدوستتدارم دوستتدار مد وس تت دا رم دو ست تد ار مد وستتدارمدوستتدار مد وس تت دا رم دو ست تد ار مد وستتدارم دوستتد ار مد وس تت دا رم دو ست تد ار مد وس تتدارمدوستتد ار مد وس تت دا رمدو ست تد ار مد وس...
-
When Sorrow Embraces My Heart
سهشنبه 26 مهرماه سال 1384 23:38
When Sorrow Embraces My Heart وقتی که غم و انده قلبم را در آغوش می گیرد Love have torn us apart عشق ما را از هم جدا کرده In the touched silence of my aching soul روحم با لمس سکوت دردناک شده A big sea of emotion is heard inside of me... دریایی بزرگ از احساسات در درونم شنیده می شود It is the fury of all flames, the rage...
-
قصه................
شنبه 23 مهرماه سال 1384 00:54
درویشی قصه زیر را تعریف می کرد: یکی بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود. وقتی مُرد همه می گفتند به بهشت رفته است آدم مهربانی مثـل او حتما ً به بهشت می رود. در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کیفیت فراگیر نرسیده بود و استـقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد. فرشته نگهبانی که باید او را...
-
تا بی کران عشق .................
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 16:58
تا بی کران عشق من امشب با گلویی بسته از بغض شکیبایی ز دل فریاد خواهم زد, سکوت خشت خشت پیکردیوار تنهایی من امشب با پری خونین ز پشت میله های مانده بر دیوار دانایی, روم تا بی کران عشق رویایی من امشب آسمان روشن تابیده بر اشکم, چه تابان است من امشب ماهتاب روشنی بخش شب غمگین و تارم نور باران است من امشب میزبان عشق پاکم دست...
-
من او را دوست دارم، دوست دارم!.................
سهشنبه 12 مهرماه سال 1384 02:03
در آن جا بر فراز قله ی کوه دو پایم خسته از رنج دویدن به خود گفتم که در این اوج دیگر صدایم را خدا خواهد شنیدن به سوی ابرهای تیره پر زد نگاه روشن امیدوارم ز دل فریاد کردم کای خداوند من او را دوست دارم، دوست دارم صدایم رفت تا اعماق ظلمت به هم زد خواب شوم اختران را غبارآلوده و بی تاب کوبید در زرین قصر آسمان را ملائک با...
-
بی خبر اینکه عشق را .............
سهشنبه 12 مهرماه سال 1384 01:49
یک روزی مثل یک بارش باران ناخوانده بودی وقطره باران نگاهت آنروز مرا خیس نمود یک روزآمدی تا ناجی هر لحظه تنهایی من شوی وای !! تنهایی من میدانی!! عشق دنیای قشنگی دارد زیر باران با عشق چتر معنای حقیری دارد توی شبها با عشق ماه در دامن توست .. آسمان لایق توست وای!! تنهایی من!! با خودم میگفتم : چه حریمی دارد گرمی دستانش چه...
-
ناله سر کن
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1384 11:39
ناله سر کن ای قناری سایه کن ابر بهاری که شکسته بغضم امروز تو ولی فردا رو داری تو یه شاه ماهی شیدا من یه دریایی رسوا من همه تحمل غم تو تموم آرزوها من اگه غمین وتنهام من اگه غروب دریام تو بشو بوسه ی بارون روی خاک خستگیهام من اگه شعر زمستون من اگه تلخی زندون تو همون عشق بزرگی واسه این سینه ی داغون واسه من که رفتم از یاد...